روزهای پاییزی منو پسرم
عشق مامان این روزا اینقدر شیرین شدی که نگو به حدی خواستنی شدی که دلم میخواد بخورمت بعضی وقتا نمیدونم چیکارت کنم اینقدر که ناز میشی ایره لغاتت خیلی وسیع شده و 12 تا دندون دراوردی خوشبختانه سر دندون دراوردن اذیت نشدی یه سرما خوردگی مختصر داشتی کهه خدا رو شکر خوب شد یه خورده از حرف زدنات بنویسم تا یادم باشه چه روزهای شیرینی داریم منو تو صبح که از خواب پا میشی همینکه چشماتو باز میکنی میگی مامایی بوووش اخه بهت یاد دادم بوس صبح به خیر و بوس شب به خیر واسه همین دیگه کامل بلدی چیکار کنی و دل منو میبری تمام اعضای بدنتو با اسماشون بلدی و میگی چشم (چیش) ابرو (ابو) دماغ(مما) گوش دست(دس) پا (با) مو و بقیه رو هم با اشاره نشون میدی ...